حاجی حاجی مکه...

حج تنها فصلی از تاریخ نیست که در برگ هایی از تقویم زمان و در قطعه ای از جغرافیای زمین فرجام پذیرد،یا در قالب های ظاهری آیین ها تعبیر و از پنجره نگاه های عادی تفسیر شود.در هزارتوی ژرف این عبادت،رازها، آرمان ها،خواست ها و سخن های بسیار نهفته است.

به علت تشرف به حج از به روز کردن وبلاگ معذورم

دعاگوی همه شما دوستان در عرفات خواهم بود ان شاالله

وال استریت و سپاه قدس

علیرضا قزوه شاعر متعهد کشور درباره اعتراضات مردمی در آمریکا و تحصن در «وال استریت» شعری با عنوان «وال استریت و سپاه قدس» سروده که در ذیل می‌آید:


اینها که ایستاده‌اند در وال استریت
و داد می‌زنند ۹۹ درصد ما
اینها هم از سپاه قدس‌اند؟!
یازده سپتامبر هم لابد
کار سپاه قدس بود!
و کسری بودجه امریکا
سقوط ارزش آقای اوباما...
حتّی گرسنگی سومالی
سقوط بورس لندن
کوررنگی سازمان ملل
و سونامی‌هایی که در راه‌اند...
تمام شان کار سپاه قدس است!

دمپایی یی که رد شد روزی
از کنار گوش آقای بوش
کار سپاه قدس بود!
و مردمی که می‌جنگند در لیبی
تمام شان عضو سپاه قدس‌اند!
جوانان میدان التحریر
زنان بحرینی
که خواب شاه عربستان را آشفته کرده‌اند
یک شعبه از سپاه قدس‌اند
اسناد ویکی لیکس
ترور مالکم ایکس هم لابد کار سپاه قدس بود

با این همه
عالی جناب اوباما!
حکایتی‌ست که می‌گوید
هیچ شیری
موش مرده نمی گیرد
لااقل م‌ گفتی گاوی،
بوفالویی
پرزیدنت صهیونیستی...
شما که در هالیوودتان
گنجشک را با هواپیما عوض می‌کنید
آدمها را با روبات
غول‌هایی می‌سازید
که هرچه تیر می‌خورند نمی‌میرند
شما که می‌توانید از یک موش مرده
یک شیّاد بسازید
و هر لحظه از دوربین هایتان
یک فاحشه بیرون بیاورید
می‌توانید از ترکیب کوکائین و کوکاکولا
جاسوس بسازید
اماّ
ما هم بیکار نبودیم
گیرم به طنز در نطنز
یا به جد در نجد
عشق را غنی سازی کردیم با عقل
پیوند زدیم شعر را با فریاد
عالی جناب اوباما!
با همان دماغ پینوکیویی‌ات
از زیر دشداشه‌ی شیخ نفت
بیرون بیا لطفا ...
حالا نوبت توست
یا حبیبی...
تکان نخور که منفجر خواهی شد
در زیر کلاه کوچک شیمون پرز!
- انفجار پشت انفجار-
تکان نخور آقای پرز!
که متّصل شده با فیبر نوری
به دمت
بچه‌های سرراهی بالاترین...
و متصل شده‌اند به تو
جرسی‌ها و چرسی‌ها
با تمام تخس‌هایی
که پستان مادرشان را گاز گرفته‌اند
که متصل شده‌اند به تو جیرجیرک‌ها و قورباغه‌ها
و متصل شده است به تو خبرگزاری بی بی سی
با تمام نوه‌ها و نتیجه‌هایش
تکان نخورید!
تمام‌تان در محاصره‌ی سپاه قدس‌اید!
لبخند بزنید
قطعنامه صادر کنید
و شکلک در بیاورید
شما در مقابل دوربین مخفی مردم قرار دارید...
۲۳ مهرماه

همنشینی

شعر زیبایی از مرشد میر چلویی(بهترین کاسب فرن)

بر در دربار ایزد چند خر                                      شکوه می کردند از دست بشر

کی خدا ای چاره بیچارگان                                 چاره ای کن بهر درد ما خران

قوت ما کاه و جو است ای کردگار                         قوت آدم است بی حد و شمار

کاه ما را مبل و پشتی می کنند                          در عوض با ما درشتی می کنند

ما بدان جو هم قناعت کرده ایم                           ظلم آنها را اطاعت کرده ایم

این جوم را خمر و مشروبش کنند                        آبجو سازند و معیوبش کنند

ما نه می خوریم و نی آب هویج                          نی کباب پشت ماز و ساندویج

قرمه سبزی و فسنجان و کباب                            شربت به لیمو و نقل و شراب

کانادا و پپسی و کیم و اسو                                پرتقال و لیمو سیب و هلو

تخم مرغ و شیر و نان روغنی                              شیر برنج و آب زرشک و بستنی

این بشر با این همه ظلم و ستم                        اشرف المخلوق باشد از شکم

گفت خرگوشی خران را در جواب                        کی خران چابک زرین رکاب

گرچه من خر نیستم گوشم خر است                  فکر و هوشم از شماها بهتر است

گوش خر بفروش و دیگر گوش خر                       این سخنها کی رود بر گوش خر؟

اشرف المخلوق اینها نیستند                            آن جماعت جمله ربانیسند

گوش دل بگشا ای جان پسر                         از خر و خرگوش پندی در ببر

هر کسی با خر نشیند خر شود                     گر کسی با گر نشیند گر شود

گر خوری با شخص سودایی غذا                   می شوی آخر به سودا مبتلا

نیست دردی بدتر از درد خری                       از خری بدتر بود تن پروری

هرکسی خر گشته بارش می کنند               از سعادت برکنارش می کنند

ساعیا بس کن که ما خر نیستیم                    ظالم و تن پرور و خر نیستیم

*دیوان سوخته

زیارت از راه خیال

دلم حسابی ضعف کرده.

ضعف کرده ام.

چشمانم گود افتاده است از بس بعد از هر نماز به آن گوشه شرقی نقشه رو کرده ام و سلامش نموده ام.

ای کاش راه کوتاه بود و خرما بر نخیل نبود.

آدمی که دستش کوتاه است معمولا در خیالش به زیارت میرود.

زیارت مرا هم از هین فاصله میپذیرند انشاءالله.

گفتم از کدام در بروم که راهم دهند؛دیدم همه درهای حریم خانه اش به روی همه باز است.

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت                                   جایی ننوشتست گنه کار نیاید

درب ورودی آستان،باید اجازه گرفت.

از خدا که در همه جای حرم موج میزند.

از پیامبر که بزرگ خاندان است.

از ملائکه ای که خدم و هشم این آستانه اند.

دربانی و کفشداری و غبار روبی و...

صدای بال زدنشان می آید.

میشنوی؟؟

خانه شان همینجاست.

گوهرشاد قرار من و دل است.

همانجا که از حیاط میشود ضریح را دید.

دیگر طاقتی برای فروخوردن این بغض نیست.

صدای گریه ام با شر شر آب حوض وسط حیاط و صدای نقاره خانه درهم می آمیزد.

و....

صدایش میزنم و صلواتم را نثارش میکنم.

اصلا با هم همنوا بشویم بهتر است.

اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي

الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري

الصّدّيق الشَّهيد،صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه

كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ



گناهکار واقعی نیروی جاذبه زمین است

وقتی کسی معذرت نمی‌خواهد

من عذر می‌خواهم از همه
مردم عذر می‌خواهند از شما
ما را ببخشید آقای "ایکس"
تصدقت بروم آقای "ایگرگ"
شما بی نظیرید آقای "زد"...



شعر زیبایی از علیرضا قزوه که میتونید در ادامه بخونید

ادامه نوشته

پوتین

گردان پشت ميدون مين رسيده و زمين گير شده بود.

چند نفر رفتند معبر باز كنند؛او هم رفت، ۱۵ ساله بود.

چند قدم كه رفت، برگشت.

يعني ترسيده؟! خب! ترس هم داشت!

او اما، پوتين هايش را به يكي از بچه ها داد و گفت:تازه از گردان گرفتم، حيفه! بيت الماله!...

پابرهنه رفت!...

*

*

*

*

*

*

راستي ۳هزار ميليارد تومن چندتا پوتين ميشه؟!

باید سعی کرد

*

*

*

*

*

*

دیدار جانبازان قطع نخاعیست با امام خامنه ای.

جانباز ی میگوید:"دعا کنید عاقبت به خیر شویم"

آقا هم جواب میدهند: "باید سعی کرد."

روز اول مدرسه







روز اوّلى كه ما را به دبستان بردند، روز خوبى بود؛ روز شلوغى بود.

بچه‏ ها بازى مى‏ كردند، ما هم بازى مى‏ كرديم.

اتاق ما كلاس بسيار بزرگى بود - باز به چشم آن وقتِ كودكى من - و عدّه بچه‏ هاى كلاس اوّل، زياد بودند.

حالا كه فكر مى‏ كنم، شايد سى نفر، چهل نفر، بچه‏ هاى كلاس اوّل بوديم.

به هرحال و روز پُرشور و پُرشوقى بود و خاطره بدى از آن روز ندارم.


بقیه در ادامه مطلب .....

ادامه نوشته

اما این کجا و آن کجا!!

آنجلیا جولی در سفر به افغانستان و کتایون ریاحی در سومالی(1)





























-

-

-

-

-

کتایون ریاحی در سفر به سومالی و صحبت با یک بانوی سومالیایی(2)



پانوشت............................................................................................................................

1-هردو هنرمندند و اما....!!!!!!!!

2-هردو مسلمانند و اما....!!!!!!!

کوتاه ترین وصیت...

صاحب همه هیأت های حسینی

دستور میداد پرده ای می کشیدند وسط خانه؛زن ها در پشت پرده و مردها هم در این سو.

خودش هم می آمد و مینشست و به شاعری میفرمود بخوان.

او هم بنا میکرد ذکر مصیبت روز دهم محرم 61.

گریه از درودیوار بلند بود.

خودش که از بس اشک میریخت تا مرز بیحالی میرفت.

میفرمود زنان بروند در صحرای منا برای مصائب کربلائیون بلند بلند گریه کنند.

این هیأت ها و روضه های خانگی از او به من و شما رسیده است.

میفرمود برای حسین علیه السلام آتش عشقی در دل مومنین شعله ور است که حرارتش هیچ وقت به سردی نمی گراید.

گفتم آقاجان خیلی دلم برای زیارت ارباب بی کفن تنگ شده!

فرمود برو بالای یک بلندی در زیر آسمان کبود،نیم نگاهی به چپ و راست آسمان بیانداز و از ته دل 3بار صدا بزن

صلی الله علیک یا اباعبدالله

و...

بناکرد های های گریه کردن.

راستی کنیه ی ایشان هم ابوعبدالله است.

آری جعفربن محمدالصادق علیه السلام را می گویم؛موسس هیآت های حسینی.