به بهانه وفات ام البنین(علیها سلام)
[باوجود اینکه چند وقته از لحاظ روحی مناسب نیستم اما هرطور بود باید محضرت حضرت عباس(علیه السلام)عرض ارادت میکردم
پس مطلب زیر رو نوشتم.]

سلام آقاجان....
سلام سردار
به چه صدایت کنم؟
سقا؟...صاحب لواءالطف؟...اباالفضل؟...اباالقِربه؟...
یادم آمد شاید با این بیان بیشتر احترامتان کرده باشم.
السلام علیک یا عبدالصالح!
یا نافذ البصیره!
قربان نگاهت که بصیرت از عمق آن جاریست
جرعه ای بنوشانمان که در این هوای طاقت سوز فتنه حسابی فریاد العطشمان بلند است.
به نگاهمان نفوذ عنایت فرما تا در لابه لای غبار فتنه خیمه ی ولایت را گم نکنیم.
خدا شاهد است که برادری را در حق امامت تمام کردی.
به نهایت که رسیدی فریاد ای برادر سر دادی.
ای با وفا برادر؛بیا و برادری هایمان را اباالفضلی کن.
بیا و الفت و گره برادری هایمان را با دستان خودت محکم کن که با همین برادری در سپاه حق شمشیر بزنیم و رجز بخوانیم.
پشت گرمی برادر!
برادری های ما را نیز باعث پشت گرمی مان قرار بده تا با دلی آرام در این برهوت آخرالزمان از علقمه ی اهل بیت تشنگان را آبی بیاوریم و سیرابشان سازیم.
راستی اگر قابل بودیم به ارباب سلام مان را برسان.
بگو هنوز با یزیدیان در ستیزیم.
بگو زبیریان وامویان دیگر نیستند که آل سعودند و امیرشان؛هم زبیریند که خود را خادم الحرمین میخوانند!!!!! و هم امویند که کینه ی هاشمیان دیوانه شان کرده!
بگو بحرین دوباره کربلا شده.
بگو ...
بگو....صلی الله علیک یا اباعبدالله

پرسیـــد کســـی اهل کجــــایـــــی؟!