امان نامه

امان نامه که آوردند گفتند بیا درپناه ما تا در امان بمانی

امام دستور داد برو جوابش را بده

رفت و گفت:

شکر خدارا که در پناه حسینم

عالم از این خوب تر پناه ندارد

امان نامه را با تمام حقارت پس گرفت و برگشت.

قاری قرآن

برمنبر نیزه بود

قرآن که میخواند

الله الله آنها سنگ بود

انقدر الله الله گفتند که صدا درصدا گم شد

آن مرد در باران آمد

آن مرد آمد

آن مرد درباران سنگ آمد

آن مرد درباران نگاه دخترک آمد

آن مرد با سر آمد

تحریم

اگر مارا تحریم کنند باکمان نیست که ما فرزند عاشوراییم

همان عاشورا که حسین را از ابتدایی ترین چیزها هم تحریم کردند

از آب...

ولی او فریاد زد که هیهات منا الذله

خطوط العباسیه-3

ماجرای امان نامه در کربلا ثابت کرد که عباس هم که باشی؛

دست راست  حسین هم که باشی؛

دشمن برای جدا کردن تو از ولی امرت طمع میکند!

خطوط العباسیه-2

غرق غم شده بود

خونش به جوش آمده بود

دشمن فقط یک لحظه طرفش را گرفته بود و به عبارتی ازش تعریف کرده بود

امان نامه آورده بودند برایش

همه میشناختنش

اصلا حتی یک لحظه هم آبش در جوی دشمن نمیرفت

اما خواست همه بدانند که عباس هم که باشی باید دق کنی اگر حتی یک لحظه دشمن در مقابل ولی امر از تو تعریف کند.

بعد نوشت ...........................................................................................................

آقای ساکت تشخیص دهنده مصلحت و دنباله رو هاش بخوانند:

حالا هی لبخند دیپلماتیک تحویل بده و بذار اون ور آب ازت تعریف کنند و بگو من دوست آقا هستم و نیاز به اعلام دفاع و موضع نیست.

خطوط العباسیه-1

دستش را برد و پر از آب بالا آورد تا همه ببینند که دستش به آب رسید

ولی...

وذکر عطش الحسین؛

آب نخورده بازگشت تا همه بفهمند زودتر از ولی امر حتی آب هم نباید خورد.

و الله لا اُفارِقُ عَمّی

با خودش میگفت پدر بیا و ببین پسرت مردانه سر آن چکمه پوش حرام زاده فریاد زد.

بیا ببین جبران کردم غم آن روز را که در کوچه صاعقه از تو رد شد و به مادر خورد.

من جلوی صاعقه ایستادم پدر

با همین کوچکی ام راهش را صد کردم تا عمو کمی نفس بگیرد.

ببین دستم از پوست آویزان است

منم عبد الله

هرچه باشد پسر شماهستم ای نجل علی ای حسن بن علی.

ما اهل کوفه نیستیم

ما اهل کوفه نیستیم و کوفی نبودن یعنی اینکه بدانی

.

.

.

.

.

تا حسین نیامده ولی امر مسلم بن عقیل است.

بعد نوشت......................................................................

نایب امام را دریاب تا امام هم از راه برسد.

نامه های یابن الحسن بیای خالی همان نامه ی اهل کوفه است اگر نایبش را در نیابی.

جبرئیل

هر چه کار سخت است باید جبرئیل انجام دهد.

آنروز که نمیدانم با آن بار سنگین چه کشید تا خود را به غار حرا رسانید و رسانید پیام اقراء و رسالت الهی را.

روز دیگر در آن بهبوهه ی خطر و در آن جنگ طاقت فرسا و نفاق آلوده از بین چکاچک شمشیر ها صدایش را شنیدند که میگفت لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار!

در ایام بعد از پیامبر هم باید تا نزدیکی بستر فاطمه برود و داغ دل فاطمه را تحمل نماید و نمیدانم چه گذشت بر جبرئیل آن روز ها و شب ها ولی میدانم که سخت تر از کشیدن بار سنگین یک آه فاطمه در عالم نیست و آن هم باز به جبرئیل سپرده شد.

و این لحظات مأموریت به سنگین ترین نقطه رسیده است.

سحر 19 ام بود که صدایش راشنیدم که بغضش را فرو میخورد و ناله میزد:تهدمت والله ارکان الهدی

قد قتل علی المرتضی

اصلا هر چه کار سخت است هر چه خبر سنگین است به دوش جبرئیل میگذارند.

خودت را آماده کن جبرئیل که بعد از علی دیگر همه خبر ها تلخ است.

و تلخ تر از همه این است که باید حوالی ساعت 3 بعد از ظهر روز دهم به همه اعلان عزا کنی که:

الا یا اهل العالم قتل الحسین بکربلا عطشانا

هرچه کارسخت است مال جبرئیل است.

نمیدانم تا الان چندسال دارد ولی میدانم هزاران سال از سنش پیرتر است.

اللهم صل علی جبرائیل امین وحیک


فرزند فاطمه سلام الله علیها

دیروز جلوتر از بقیه می آمد.

در یک تابوت شیشه ای.

گفتند آخرین ذکر مداحی که خوانده بود تو جیبش پیدا شده بود؛

و قرآنی که مونسش بود...

یعنی ثقلین را همراه داشت.

آن سربند سرخ یا سیدالشهدا را باز هم بر پیشانی داشت.

وشال سبزش که وفتی پهلوش مجروح شده بود بسته بود دور کمرش.

این سند زنده ی همان حرف است که قدیمی های جنگ میگویند:در عملیات هایی که رمز عملیات نام مقدس حضرت زهرا بود،بچه های رزمنده اکثرا از ناحیه پهلو و سینه مورد جراحت قرار میگرفتند.

و سید رضا،هم او که به حضرت زهرا علاقه ی زیادی داشت در والفجر هشت رفت و شهید شد.

عملیاتی که رمزش نام مقدس حضرت زهرا بود.

و بعد از فتح فاو آنجا را شهرک فاطمیه خواندند.

و او همان جا بود همان شهرک فاطمیه(فاو) که پهلویش جراحت برداشت و شال مادریش را که به نشان فرزندی فاطمه همراه داشت بر همان جراحت بست تا با مادرش از ورای 13 قرن همدردی نماید؛اسیرش کردن؛مفقود شد و حالا بعد از 27 سال باز گشته.

او مداح بود و هنوز صدایش را میشنوی اگر به دقت گوش بدهی.

ما میرویم و قافله سالار ما خداست

هرکس که نیست در ره ما از خدا جداست

همین یک بیت از خواندن او بسیار به دلم نشسته بود لذا تصمیم گرفتم برا دانلود بذارم که 2روز هرکاری کردم نشد اما ازش خواهش کردم راضی باشه و به یه زوری آپلود شد.

کلیپ آسید رضا

آب زنید راه را سید رضا حسینی میرسد...

خیره شد به سفره

یه دفه گفت:

عجب!حدودا 15 سال پیش دیدمش

گفتم کجایی؟چه خبر؟

گفت بر میگردم.

پرسیدم:بابا اشتباه نمیکنی؟15 سال پیش که کلی از شهادتش گذشته بوده!!

بابام گفت:خوابشو دیدم؛

گفت برمیگردم...

وحالا برگشته!

پنجشنبه باید بریم استقبالش.

با 30 نفر دیگه داره میاد.

گفتن شال سبز و اون پیشانی بند سرخش باهاشه.

قراره بذارنش تو تابوت شیشه ای.

وما...هِی فقط شرمنده ایم

کلی راه آمدید تا روز پدر را در مراسم بزرگداشت پدر باشید اما هرچه بود توان گذاشتند تا شما در برنامه نباشید.

گفتند مراسم فقط مال پدر است و نباید موضوع دیگری به آن اضافه شود.

غافل بودند که پدر سالیانیست نگاهش به شماست؛انتظارتان را میکشد؛

اصلا بهترین هدیه ی روز پدر بود آمدنتان؛ولی ای کاش در مراسم بودید تا پدر به همه افتخار کند و نشانتان بدهد که ببینید اینانند همان فرزندان در گهواره ام؛همان رشیدهای شاخ شمشادم که در گهواره بودند و هنوز از آب و گل درنیامده در گهواره خاک و خونشان آرمیدند.

ببینید اینها هستند همان فرزندانم که حالا طنین صداشان در کرانه ی باختر و دامنه ی آفریقا کوچه پس کوچه های آمریکا شنیده میشود؛ببینید چه خرامان خرامان می آیند.

از اول به همه،همه ی اینها را گفته بود ولی پدر دوست دارد اگر برایش یادبودی میگیرند به همه نشان بدهد فرزندان ارشدش را و افتخار کند.

نگذاشتند شما بیایید

مجبورتان کردند که زودتر بیایید امام را ببینید دستی به دلهای داغ دار و چشم های بهاری مردم بکشید و بروید.

نمیدانم چرا؟

فقط میدانم برایم آشنا بود این واقعه؟

آنروز که نوه رسول خدا را میبردند تا در جوار جدش آرام بگیرد.

آنروز که منتسبین به بیت پیامبر گردنه را گرفته بودند.

آنروز که...

وامروز گفتند شهدا و مجلس یاد امام قابل جمع نیست و نمیشود بیایند که یاد امام تحت الشعاع قرار میگیرد.

آنجا زنی بود و اینجا نوه که هردو را دوره کرده بودند آنها که بویی نبرده بودند از آن وجود های نورانی.

تا الان اگر شعار میدادم شهدا شرمنده ایم دیگر شعار نمیدهم که از عمق جان صیحه میکشم که شرمنده ایم.

شرمنده ایم که اعتراض نکردیم که چرا نمیگذارند بیایید.

اعتراض نکردیم که با میراث امام چه میکنند.

نگفتیم:چرا؟

فقط گفتیم شرمنده ایم.

شرمنده.

آقاجانم...آجرک الله

دانلود صلوات بر امام هادی صلوات الله علیه


پانوشت............................................................................................................

آجرک الله آقاجان

دوباره یزید شعر خواندنش گرفت.

نه !

پارس کردنش گرفت.

پارس سگ با سگ فرقی ندارد؛چه یزید باشد چه شاهین.

که این قماش سگان حرام تینتِ هار،مرامشان یکیست؛فقط گاز میگیرند،حتی اگر زندگیشان و روزیشان را شما اهل بیت هر روز در دامنشان بگذارید.

هر روز اجازه دهید هوا در شش های کثیفشان ذبح شود.

ای که سند حقانیت شیعه از نفس شما به ما رسید؛ای قائل زیارت جامعه.

از عمق جانمان میخوانیمتان :

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ،

سلام بر شما اى خاندان نبوت و جایگاه رسالت و مرکز رفت و آمد فرشتگان

وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَهِ...

و جاى فرود آمدن وحى (الهى) و معدن رحمت (حق)

...سَعِدَ مَنْ والاکُمْ، وَ هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ، وَ خابَ مَنْ جَحَدَکُمْ،

حکم کنید، نیک بخت شد هر که شما را دوست دارد و به هلاکت رسید هر که شما را دشمن داشت و زیانکار شد منکر شما

وَضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ، وَ فازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ، وَ اَمِنَ مَنْ لَجَاَ اِلَیْکُمْ، وَسَلِمَ

و گمراه شد آن که از شما جدا گشت و رستگار شد آنکه به شما چنگ زد و ایمن گشت آنکه بدرگاه شما پناه آورد و سلامت یافت

مَنْ صَدَّقَکُمْ، وَهُدِىَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ، مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّهُ مَاْویهُ، وَ مَنْ

هر که شما را تصدیق کرد و هدایت شد هر که به شما چنگ زد، هر که پیروى شما را کرد بهشت مأواى اوست و هر که

خالَفَکُمْ فَالنّارُ مَثْویهُ، وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کافِرٌ، وَ مَنْ حارَبَکُمْ مُشْرِکٌ، وَ مَنْ

مخالفت شما را کرد دوزخ جایگاه اوست، و هر که منکر شما شد کافر و هر که با شما جنگ کرد مشرک است و هر کس

رَدَّ عَلَیْکُمْ فى اَسْفَلِ دَرَک مِنَ الْجَحیمِ...

شما را رد کرد در ته جهنم جاى دارد

خط قرمز

اگر بنا شد نيتِ خدائى باشد، پس بايد شما نگاه كنيد ببينيد كدام بيان، ذكر كدام منقبت، بيان كدام فضيلت، مخاطب شما را هدايت ميكند؛ اين آن نكته‌اى است كه من در طول اين سالهاى متمادى - شايد بيست و چند سال است كه ما مثل امروزى، اين نشست را با مداحان و بلبلان غزلخوان اين بوستان داريم - هميشه تكرار كردم. ببينيد چه بخوانيد، چه بگوئيد، مستمع شما ميشود متنوّر به نور فاطمه‌ى زهرا (سلام الله عليها). يك چيزهائى هست كه گفتن آنها هيچ گشايشى و هيچ فتوحى در ذهن شنونده‌ى شما به وجود نمى‌آورد، هيچ بهجتى در جان مستمع شما به وجود نمى‌آورد؛ اينها را نگوئيد. آن چيزهائى را بگوئيد كه دلها را نرم ميكند، خاشع ميكند، به پيروى از فاطمه‌ى زهرا (سلام الله عليها) راغب ميكند. آن چيزهائى را بگوئيد كه ميتواند مستمع شما را به پيمودن راهى كه آن بزرگوار رفت، تشجيع كند، تشويق كند. اينها فكر لازم دارد، آموزش لازم دارد؛ كار، آسان نيست.

پانوشت..............................................................................

1.اگر همین سخنان راه گشا از ولی امر نصب العین آقایان باشد این نمیشود که طرف با طرف حساب مونثش بیاید هیأت و خحالت هم نکشد و تازه افتخار میکند که این دوستی باعث هیأت رفتن هم شده است.

مداح دل را باید حسینی کند و حسین کجا رابطه با نامحرم را میپسندد.

2.بعدا اگر توفیق بود مفصلا قلم خواهم فرسود.

3.نیت بعضی چیز دیگری است؛جدید بودن و خوش آمدن مخاطب و ترکاندن و شور و...

4.آن خط قرمز را چند بار بخوانید؛شاید یک معنی آن باشد که حرف بر زمین مانده که 20وچندسال است تکرار میشود واگر خیلی خوش بین باشیم این خط یعنی مطلب بسیار حیاتی است و نباید فراموش شود.

5.دعا کنید توفیق پرداختن به مسئله حاصل شود.

شاهد

گفتند اگر راست میگویی شاهد بیاور فدک را پس میدهیم!

علی را شاهد گرفت؛

گفتند شاهدِ.....

+

+

+

خاک بر دهانم.

هیچی...بعدا میگم

آقا جانم...!

موکول میکنم گِله ی هجر را به بعد

امروز حال مادرتان رو به راه نیست

وای حسین کشته شد

فاش می گویم:


درعزای فاطمه باید فریاد کشید... وای حسین کشته شد....!!

........................................................................................

+سلام بر آنکه دوشنبه شهیدش کردند...

+این پیام رو وبلاگ تسبیح برام گذاشته بود

دو پهلو

دو پهلو میگویم:


وقتی خواص یار ولایت نمیشوند

باید میان شعله آتش عـــزا گرفت

کوچه ی 1433هـ.ق

فرقی نمیکند؛

در کوچه های مدینه یا در کوچه های منامه؛

دست شُرطه های حجاز،همیشه سنگین است...

در بحرین واقعا فاطمیه است.

هر روز دوشنبه است؛

و بحرین به باریکی و تاریکی کوچه بنی هاشم.

وباز پای خلیفه و آل خلیفه درمیان است.

اللهم اِنا نشکوا الیک...